مجموعه مثلآباد گلچینی است از شنیدنیترین ضربالمثلهاُ حکایتهاُ لطیفههاُ داستانهای پیامبران و ائمه،قصههای قرآنی و اشعاری که از آثاری چون امثال و حکم،مرزباننامه، بوستان و گلستان، تمثیل و مثل، لطائفالطوایف، قابوسنامه و چندین اثر فاخر دیگر گردآوری و در سه جلد منتشر شده است.
فهرست مطالب جلد دوم به شرح زیر است:
قرآن بر سر زبان است و زر در میان | باز هم خّط او | موکب آل محمد(ص) |
قَسَمت را ببینم یا دُم خروست را؟ | برای یک دستمال، قیصریهای را آتش میزند | میروم به اَخِیّه |
قلم در کفِ دشمن است | برتر شو از بر خورشید | هر که را در سر نباشد عشق یار |
کاسه، شکست که شکست | بز بسته ملانصرالدین است | هست آب دو دیده رایگان |
کز خیالی عاقلی مجنون شود | به گفت انبیا از خواب برخیز | هم به لاهوتش خورد، هم به ناسوتش |
کفشها را میجورم | بمیرید بمیرید | هنگامی که تقدیر برسد، چشم کور میشود |
کودکان را باید در طرف چپ بخوابانند | تو بهتر دانی یا پیغمبر خدا؟ | یا گربه است یا گوشت |
گر مَلِک این است و همین روزگار،
زین ده ویران دهمت صدهزار |
جبر یا اختیار | یک آرزو |
ای به قربانت بجنبان ریش را | جوینده، یابنده بود | یکی کنّاس بزرون جست از کار… |
ما صد نفر بودیم تنها؛
آنها دو نفر بودند، همراه |
جنگ از الفاظ خسزد وز معانی آتش | یک خشت هم بگذار بر درش |
محتسب در بازار است | چون غرض آمد، هنر پوشیده شود | یک بلایی بر سر موشها در بیاورم |
مرد آخربین مبارک بندهای است | حالا که تالان تالان است،
صد تومان هم زیر پالان است |
از درو مرا میکُشد و از بیرون شما را |
مرگ سلیمان پیغمبر(ع) | حساب استفادهاش را میکند | اگر آن ترک شیرازی… |
مرگ یا آغاز زندگی | داستان نمرود خربزه تلخ و حقشناسی لقمان | «ای عاشقان، ای عاشقان» |
مسکین خرک آرزوی دُم کرد،
نایافته دُم، دو گوش گم کرد |
خرک سیاه، بر در است | ای که پنجاه رفت و در خوابی |
ملکالموت! من نه «مهَستیم»،
من یکی پیرزال محنتیم |
در عشق زنده باید… | به رگ غیرتش برخورده است |
من که نمیخورم، اما برای هر کسی کشیدهاید، کم است. | دشمن دوست نمیشود | به ریش خود میخندد |
من میگویم انف، تو مگو انف، بگو انف | دیوار با تو هستم، پای دیوار گوش بگیر | به گربه دزد، فرمان خلیفه هم دادند |
من هم تو همان فکرم | راه به این نزدیکی، کرایه به این سنگینی… | برو شانس خودت را بیدار کن |
میخ طویله را روی زبان کوبیدن | رفیقم هم سوخت | بیلم را پارو کن |
نخ را باید کوتاه گرفت | زبان سرخ، سر سبر میدهد بر باد | پند گفتن با جهولِ خوابناک |
نفٌس اژدهاست، او کی مرده است؟ | سفر عشق | تو از تو، من از بیرون |
نعش تعزیه | سنگین بیا، سنگین برو | چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو |
نصفش را پنبه کاشتی، نصف دیگرش را بگذار خودم میخواهم ابریشم بکارم | شده حکایت روباه و مرغهای قاضی | خانه دوستان بروب و… |
نیم غاز بابایم را میخواهم | شرط بزرگی | خون سیاوش به جوش آمد |
هُدهُد و سبا | شکایت پشّه را باد | دزد پشیمان |
هر چه در بند آنی؛ بنده آنی | شیخ را چه لقب گوییم؟ | دلا نزد کسی بنشین که… |
هر چه نصیب است، همان میٔهند | صبر ایّوب | دیگر شکایت نمیکنم |
هر چیز به جای خود نیکوست | عاقلی که ناگهان دیوانه شد | روی یخ، گرد و خاک بلند نکن |
هر کس آنجا نشیند که خواهد،
چنانش کُشند که نخواهد |
قصه حسنی | سه مجسمه طلایی |
آب گرمابه، پارگین را شاید! | قصه گاو بنی اسرائیل | صد رحمت به کفن دزد اوّل |
آن مرحوم دیکر بار چه گفت؟ | کجایید ای شهیدان خدایی | عارفی که از بهلول درس آموخت |
از چه میگریزید؟ | کلام اوّل، کلام آخر | فرصت اندک است |
از خودش دیوانهتر ندیده بود | کفشها را هم امام جعفر صادق(ع) فرمود تا خودت نگه داری | قدرت تشخیص حق از باطل |
از قضا سرکنگبین صفرا فزود | گفت ما را گر بود از کام بهر… | کَره را روغن کردی |
اگر دراز شد دیلم میشود و اگر پهن شد، بیل | لعنت به کار عجله | مردان خدا را یک کلام، بس است |
اگر تو کلاغی، من بچه کلاغم | مجنب که گنجی | معامله دیده و ندیده |
اَلخَلیل یَأْمُرُنی و الجَلیل یَنهانی | مفرداتش خوب است، اما… | معشوق همین جاست… |
ای کاش شود خشک | من کیستم، او کیست؟ | مگر آش کَلْ عَنات میپزی |
این قیاس خویش را رو ترک کن | من نادرقلیام و پول میخواهم | مگر دوباره به خواب بینی |
با دنبه، سبیل چرب کردن | من هم پایم را شکسته است | ملاحظه شما دیگر برای ما تشت لگن نمیشود |
مُهر دست نخورده، کُرّه خر نفهمی |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.