ماجرای خاله پیرزن و کدو قلقله زن

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود پیرزنی بود که یک دختر داشت، دختر خاله پیرزن عروسی کرده و به خانه شوهر رفته بود خاله پیرزن تنها مانده بود و از تنهایی حوصله اش سر رفته بود. دلش می خواست یک جوری از دست تنهایی در می رفت . این بود که روزی از روزها بار و بقچه اش را بست و راه افتاد و رفت به خانه دخترش. خانه دختر خاله پیرزن خیلی دور و درآن طرف جنگل بود….

 

گوینده: آزاده آل ایوب
نویسنده: اسدالله شعبانی


منبع: ایران صدا

سبد خرید