عروسی خاله سوسکه

یکی بود، یکی نبود. یک خاله سوسکه بود که اسمش را خاله قزی گذاشته بودند. او نه دوستی داشت و نه همبازی، تک و تنها با مادربزرگش در گوشه ای از دنیا زندگی می کرد. شبی از شبها خانم موشی پیر همراه با پسرش موش موشک خان به خانه آنها آمد و از خاله سوسکه خواستگاری کرد و…

 

گوینده: آزاده آل ایوب
نویسنده: اسدالله شعبانی


منبع: ایران صدا

سبد خرید