مجموعه مثلآباد گلچینی است از شنیدنیترین ضربالمثلهاُ حکایتهاُ لطیفههاُ داستانهای پیامبران و ائمه،قصههای قرآنی و اشعاری که از آثاری چون امثال و حکم،مرزباننامه، بوستان و گلستان، تمثیل و مثل، لطائفالطوایف، قابوسنامه و چندین اثر فاخر دیگر گردآوری و در سه جلد منتشر شده است.
فهرست مطالب جلد اول به شرح زیر است:
آبی که گوسفندان را ببرد | دارم و نمیدهم و باید ممنونم باشی | مردی که در کوزه افتاد |
آسایش بزرگان | دریا باش، تا هرگز نگندی | مرد پارسا و کوزه عسل و روغن |
سپاه عشق | دو بلا در یک زمان | مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان |
از این ستون تا آن ستون فرج است | دو قورت (جُرعه) و نیمش باقی است. | مردی که کر نبود |
از ماست که بر ماست | دیدی که چه کرد اشرف خر / او مظلمه بود و دیگری زر | مثل سد اسکندر |
ایراد بنی اسراییل | دیگی که زایید.سرِ زا هم میرود. | ملک یونان و سقراط |
از حکم الهی گریزی نیست | دیوانه که دیوانه ببیند، خوشش آید. | ما هر چه دادیم، باز نگیریم |
آأم ساده لوح، جماعت دزدان | روغن ریخته را نذر امامزاده کرده است. | نماز علی(ع) |
ای دوصد لعنت بر این تقلید باد | زر را دشمن گیر تا مردمان تو را دوست گیرند. | نابینای واقعی |
این شتر را در خانه دیگری بخوابان | سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب / لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن | نان و انگور و این همه جنجال |
این قدرها هم نر نبود | سامری و گوساله بنیاسراییل | نصیحت سقراط |
امانتداری | سحرخیز باش تا کامروا باشی | ناخوش خر خورده |
اخلاق رئیسان عالم | سگ در خانهاش تازی میشود | نادانی هارونالرشید |
این نیز بگذرد | سنگ و کلوخ | نمازت را بخوان |
با توکل زانوی اشتر ببند | شاخش را آورده | نصیحت دشمن |
بهلول و عالم | شاه میآید شهر،کارها خوب میشود. | نیش عقرب نه از ره کین است. |
برو شیر درنده باش ای دغل | شکستن بتها | وقتی که رود نیل کمآب شد |
به کار بگو: درس دارم | شیر بی دُم و سر و اِشکم که دید؟ | وقتی که جیکجیک مستات بود، یاد زمستانت نبود. |
بشنو و باور نکن | صاحب شتر،بهتر میتواند او را رام کند. | وصیت ذوالقرینن |
بهترین عبادت | صد تومان را میدادم که بچهام یک شب بیرونم نخوابد. | هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید. |
بلندی از آن یافت کو پست شد | صوفی و صافی | هر کسی نان از عمل خویش خورد |
برای نهادن چه سنگ و چه زر | عمل هر کس پاپیچ خودش است. | هنگامی که کلاه را از سر برداشتم… |
پا را به اندازۀ گلیم خود دراز کن | فواره چون بلند شود، سرنگون شود. | هوشیاری امام حسن مجتبی(ع) |
پل پشت سر را خراب کردن | دوستی خاله خرسه | هر آن کس که دندان دهد نان دهد |
پسری که سگ شد | ذکر شولم شولم گرفته | هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی |
پل آن قدر دور بود که هنوز نرسیده بود | راه چاره | یهودیان و حضرت علی(ع) |
تو بدم، بمیر و بدم | رطب خورده منع رطب چون کند | توبۀ نصوح |
توکل بر خدا | زندیق و موحد | خاکستر و روز عید |
توبه گرگ مرگ است | زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است | آدم گرسنه ایمان ندارد |
تب کرد و مُرد | زمینی که موش آن صد من آن خورد | آرد نماند |
تخم مرغ دزد شتر دزد میشود. | سه دیوانه | آستین نو پلو بخور |
چشمان نگران | سحرخیزان | آقا شکسته نفسی میکند، غلط میکند. |
چغندر تا پیاز شکر خدا | ستایش جاهل از عالم | آنچه خود داشت، ز بیگانه تمنا میکرد |
حالا به تو نمیرسم، وای به اینکه قرضت هم بدهم. | سگ و صحرانشیین | آن کس که زنگوله را گردن گربه ببندد، کیست؟ |
حکایت دنیا | شادی زودگذر | آنگه که تو دیدی، غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی |
حسنعلی جعفر | شتر دیدی، پشکلش را ندیدی | آیا در پیری انسان کودک میشود؟ |
حقیقت مذهب | صدایش صبح بلند میشود. | اختلاف کردن در شکل و چگونگی فیل |
خدا روزیرسان است، اما یک سرفهای هم باید کرد. | صاعقه ما ستم اغنیاست | از آسمان افتادن |
دعوا سر لحاف ملا بود | ظرف و مظروف | از این نبود سر علم |
دوستی فرزند – دوستی دنیا | عطایش را به لقایش بخشیدم | از کرامات شیخ ما چه عجب، پنجه را گز نمود و گفت وجب |
دیزی میغلطلد درش را پیدا میکند. | عبادت و غیبت | استخوان لای زخم گذاشتن |
در انتظار جنازه | فیلی که از خود میترسید | اگر خر نبودی، پیش بیطار نرفتی |
دم روباه از زرنگی در تله است | عمرولیث صفاری و سگ | اگر بر دیدۀ مجنون نشینی |
دشمنی مخالفان سلامت دوستان است. | کسی قدر عافیت داند که … | اگر لذت ترک لذت بدانی |
در فایده خاموشی | کمان مجانی | اقلیم عشق |
دانا و نادان | فوت کوزهگری را می داند | امر به خودش هم مشتبه شده است |
دانه دیدی و دام ندیدی | قاضی ذکاوتمند و شخص سائل | انسانم آرزوست |
دیوانه باش تا غم روز تو عاقلان خورند | قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم | این سرزمین ماندن ندارد |
تمرد شیطان | گر تو قرآن بر این نمط خوانی | با بزرگان پیوند زدم |
تو به این خریت فهمیدی و ما نفهمیدیم | کار پاکان را قیاس از خود مگیر | باد به بوقش کردهاند (حقالبوق دادن) |
جّد بزرگ ما قصاب بود، ما را نعلبندی چه کار؟ | گربه تنبل را موش طبابت میکند | ببخشید، کتک شما را حلاج خورد |
جوانمردی، شوخ پنهان کردن است. | گریۀ مادر | با شما همان کنم که با دیگران کردم |
جهل مرکب | گاه باشد که کودک نادان / به غلط بر هدف زند تیری | با همه بله، با ما هم بله |
حالا نوبت رقصیدن من است. | گذر پوست به دبّاغخانه میافتد. | برو شکر کن، مبادا که از بد، بدتر شود |
حکایت موش و مار | گفتار پیغمبر در بارۀ طفل نوزاد | بُز اخفش |
حساب حساب و کاکا برادر | لقمۀ نان | بهشت شداد |
حلال حلالش به آسمان رفت | من ولش کردم او ول نمیکند | به هزار و یک دلیل،اولش آنکه باروت نداشتم |
حلالزاده نمیبیند | مزیت عالم بر عابد | پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد. |
خر سواری را حساب نمیکند | مثل سگ اصحاب کهف | تا ابله در جهان هست، مفلس در نمیماند |
تا کور شود، هر آن کس نتواند دید |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.