این کتاب شامل داستانهای زیر میباشد:
حلال حلالش به آسمان رفت
حساب منفعتهایت را میکنی
خانه دروغگو آتش گرفت، کسی باور نکرد
خرِ سواری را حساب نمیکند
خرسه را میگویید؟ بد حیوانی است
وقتی خیّاط در کوزه میافتد
سخنی را که یک سال برای اثباتش عمر تلف شود،بهتر است نگویی
دعوا، سر لحاف ملانصرالدین بود
دو قورت و نیمش باقی است
دیگی که میزاید، یک روز هم میمیرد
رفتم به شهر دیوانهها، دیدم همه دیوانه، من هم دیوانه
بگو رفیقم هم سوخت
زر را دشمن بگیر تا مردمان تو را دوست گیرند
سحرخیز باش تا کامروا باشی
صد تومن را میدادم که بچهام یک شب بیرون نخوابد
کفشها را هم بزرگان فرمودهاند خودت نگه داری
کفشها را میجورَم
مَجُنب که گنجی
من نوکر سلطانم، نه غلام بادمجان
میروم به اَخِیه
نخ را کشیدند
نه خانی آمده و نه خانی رفته است
نیم غاز بابایم را میخواهم
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.