کی بود یکی نبود غیر ازخدای مهربون هیشکی نبود. توی یه باغ بزرگ درخت زرد آلویی بود که سالها با رود کوچکی که از زیر شاخههاش می گذشت دوست بود اما یه روز که هوا بارونی شد و بارون تندی اومد ،درخت زرد آلو دیگه اون رود سپید و زیبا رو ندید بلکه به جای اون یه رود سیاه و پر از خار و خاشاک رو دید، درخت ساکت نشد و به رود گفت: تو چرا اینقدر سیاه و بدبو شدی اما رود صدای درخت رو نشنید و رفت و رفت تا به
گوینده: سارا عشقی نیا
نویسنده : جعفر صارم صفاری
منبع: ایران صدا